عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
یکی بود یکی نبود . تو این دنیا نامرد یه دختر
نابینا بود که یک دوست پسر داشت .
دختر قصهی ما دوست پسرش رو خیلی
دوست میداشت و همیشه بهش میگفت :
اگر من دوتا چشم داشتم برای همیشه با تو میموندم .
یک روز یکی پیدا شد و دوتا چشم های
خودش رو به دختر قصهی ما داد .
دختر وقتی توانست دوست پسرش رو ببینه
فهمید دوست پسرش هم نابیناست .
دختر قصهی ما که دیگه چشم داشت
و میتوانست همه چیز رو ببینه برگشت
و به پسر گفت دیگه از پیش من برو .
پسر وقتی داشت میرفت لبخند تلخی زد
و گفت : مواظب چشم های من باش .
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
dar edame matlab.................
می دونی...دوست داشتم الان پیشم بودی...مثه قدیما...
دستتو می کشیدی روی سرم...بوسم می کردی...بهم می گفتی خیلی ناز شدی...
اما الان خیلی تنها شدم...اخه دیگه پیشم نیستی...
یادته به هم قول دادیم که هیچ وقت از هم جدا نشیم؟!...
اما تو از پیشم رفتی...واسه همیشه...کاشکی توو نگاه اخر اشکو توو چشمام می دیدی...
هیچ وقت اون نگاه از یادم نمیره...یک نگاه معصومانه...
الان که دارم این نامه می نویسم روی تخت بیمارستانم...
می خوام قلبمو بدم به یک نفر...یکی که واسم خیلی مهمه...
اون کس تو هستی...شنیدم که به یک قلب احتیاج داری...
منم برای اینکه ثابت کنم هنوزم دوست دارم...می خوام قلبمو به تو هدیه کنم...
وقتی بهوش اومدی من واسه همیشه رفتم...از قلبم خوب مواظبت کن گلم...دوست دارم
quirtness grey
یه داستان خیلی خیلی قشنگ واستون گذاشتم.لطف کنید و نظرتون رو در موردش بهم بگین.
Be omide Rozi Ke Vaghti Darim Toye Khiyaboon Rah Mirim Mardoom Ba Nega Hashoon Nakhoranemoon
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
فکر میکنید مردم در اینترنت دنبال چه چیزهای میگردن
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیلوفر کمیاب و آدرس kamyab1.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS